پادکست | خوشا راهی که پایانش تو باشی پادکست | ظهور مد و فشن در مشهد تجددزده ویدئو |پخت نان توسط بانوان ۱۳ استان کشور در موکبی زنانه موکب بانوانه نجمه خاتون میزبان زائران علی بن موسی الرضا (ع) شد + فیلم پادکست | تجربه‌ای متفاوت از خدمت‌رسانی بانوان به زائران پیاده رضوی | زنان هم مسیر در تاریخ نوغان عزاداری زنان نوغان مشهد در سوگ امام هشتم(ع) + فیلم افزایش ۳۰ درصدی حضور دختران نوجوان مشهدی در «قرار نوجوانی» رقابت برای خدمت | موکب دخترانه نجمه (س) پناهی برای بانوان زائر + فیلم بارِ امانت زنان نوغان بر دوش زنان مشهدی همزمان با شهادت امام رضا (ع) راه‌حل پیدا کنید؛ نه راه فرار زن تراز اسلام باید جایگاه زن بودن خود را حفظ کند | گفتگو با یکی از بانوان طلبه تاثیر گذار مشهدی معرفی چهره‌های حوزوی شاخص در میان بانوان لازم و ضروری است خدمت بیش‌از ۱۵۰۰ دختر نوجوان مشهدی در «قرار نوجوانی» ویژه دهه آخر صفر ۱۴۰۳ توسعه زیرساخت‌های شهری برای خدمت به زائران دهه پایانی صفر زن تراز اسلام در عرصه اجتماع عفیف و باوقار است| گفتگو با یکی از بانوان تاثیر گذار مشهدی انتصاب بانوان در دولت چهاردهم ادامه دارد | تاکنون چند خانم در دولت چهاردهم سمت گرفته‌اند؟ روایت خبرنگار شهرآرانیوز از سفر پیاده به کربلای معلی | خوشا راهی که پایانش تو باشی خمینی، آب، سلمان فارسی و راهی که به کربلا می‌رسد یک گردهمایی خانوادگی اثرِ خستگی بر درک زمان راه اندازی موکبی به یاد مادر و دختر شهید مشهدی در کربلا
سرخط خبرها
نگاهی کوتاه به رمان «سرخی بعد از سحرگه» | گمشده‌های زندگی

نگاهی کوتاه به رمان «سرخی بعد از سحرگه» | گمشده‌های زندگی

  • کد خبر: ۲۳۶۵۳۲
  • ۱۰ تير ۱۴۰۳ - ۱۳:۳۱
رمان «سرخی بعد از سحرگه» داستان زنی است که مادرش را گم کرده است، گم کردنی که اول داستان خودش را به مخاطب نمایان می‌کند.

به گزارش شهرآرانیوز، کتاب با این جمله آغاز می‌شود: «مادر گم شده. یک ماه می‌شود.» این آستانه محرکی می‌شود که خوانش داستان تا پایان ادامه یابد. با پیشرفت داستان، متوجه می‌شویم شخصیت اصلی داستان، یعنی فرانک، گمشده‌های زیادی جز مادرش در زندگی دارد و به وسواس فکری‌عملی دچار شده است. باید همه‌چیز را چندین‌بار بشوید و فقط بوی سفیدکننده آرامش می‌کند. وسواس‌های فکری هم لحظه‌ای رهایش نمی‌کنند و همه‌اش به آخرین گمشده، یعنی مادرش، برمی‌گردند.

سوزن منگنه را کجا رها کردم من؟ چشم می‌گردانم و پیدایش نمی‌کنم. سوزن، یک سوزن ناچیز، سوزنی در انبار کاه. ته دلم می‌لرزد. نکند هیچ‌وقت هیچ چیزی را پیدا نکنم!

«سرخی بعد از سحرگه» داستان مدرنی است که با خواندن آن به دنیای متفاوت فرانک پا می‌گذارید و با وسواس‌ها و درگیری‌های ذهنی او همراه می‌شوید. نکته برجسته کتاب شخصیت‌پردازی آن است. شخصیت فرانک با رفتار‌های خاص و نامأنوسی مانند دیدن کرم و مار در اطرافش، دوبینی افراد، کثیف دانستن همه‌چیز و ... برای خواننده باورپذیر می‌شود و در دل داستان می‌نشیند. از نکات مثبت دیگر اثر، تشبیهات خاص و آشنازدایی‌های بدیع است که در خدمت منطق و شخصیت‌پردازی داستان بوده است. تشبیه آسمان به منقل وارونه که پر از خاکستر چسبناک است که نمی‌ریزد یا تشبیه داد زدن برزو به فوت کودکی روی آب حوض، و تشبیه انتظار به طعم شیرین و ترش پرتقال چند مثال از این موضوع‌اند. این اثر هم‌چنین دارای زبانی روان است و پر از تصاویر با معانی و مجاز‌های مؤثر.

رمان «سرخی بعد از سحرگه» نوشته مهناز رضایی، نویسنده و منتقد ادبیات داستانی، است که از سوی انتشارات سیب سرخ در دویست صفحه و در سال ۱۴۰۰ به چاپ رسیده است. مهناز رضایی قبل از این رمان، دو مجموعه داستان کوتاه «پرواز سوئیس» و «همه داستان‌های من» و دو اثر نقد ادبی به نام‌های «تجربه خوانش» و «در حاشیه نقد ادبی» را در کارنامه خود دارد.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

نیمه‌شب شده و کله‌ام از صدا‌های غریبه باد کرده. بالأخره برزو کنترل را زمین می‌گذارد و سکوت برقرار می‌شود. چای سردشده را از روی میز برمی‌دارم. می‌گویم: واقعا این همه زحمت برای منه؟ تو که می‌دونی دیدن دوتا فیلم آدم رو عوض نمی‌کنه. آب‌ریزی و شست‌وشو توی خون آدمه. چپ‌چپ نگاهم می‌کند. خم می‌شود و دوباره کنترل را برمی‌دارد. دکمه‌ای را می‌زند. صورت خمیری ترامپ روی صفحه می‌آید. پشت میزی نشسته، برگه‌ای را امضا می‌کند و امضای مسخره بزرگش را رو به دوربین می‌گیرد. همراه با ترجمه هم‌زمان گوینده، برزو شروع می‌کند به حرف زدن.

لعنت به این مترسک کاکل‌ذرتی. باز یک خط‌خطی دیگه و مکافات.

تفسیر می‌کند. توی مشت خودش می‌کوبد. غر می‌زند. بالأخره دکمه خاموش را فشار می‌دهد و دست‌به‌بغل راه می‌افتد توی هال نیم‌وجبی. دهان باز می‌کنم چیزی بگویم. انگشت اشاره‌اش را سمت من می‌گیرد: تو از سیاست بی‌پیر اینا چی می‌دونی؟‌

می‌خواهم زودتر بروم بخوابم. همین عامل اعصاب‌خردی را کم داشتیم. پشت می‌کنم به مترسک کاکل‌ذرتی که تصویرش مثل چربی بر صفحه تلویزیون خاموش ماسیده.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.